يكي از موضوعات بسيار مهم علوم قرآني، مسأله? جمع و تدوين قرآن كريم، آخرين صحيفه? آسماني است. گرچه برخي مستشرقانِ مغرض درصدد القاي شبهه در اينباره بودهاند؛ اما پارهاي مستشرقان منصف و تمامي دانشمندان مسلمان ـاعم از شيعه و سنيـ بر اين حقيقت اتفاق نظر دارند كه پيش از رحلت پيامبر بزرگوار اسلام(ص)، صدها حافظ قرآن، مجموعه? وحي الهي را در خاطر خويش حفظ كردند؛ و دهها كاتب وحي به دستور پيامبر(ص) و املاي آن حضرت، همه? آنچه را كه بر ايشان وحي شده بود، در وسايل و با ابزارهاي نگارش آن ايام با دقتي تمام نوشته و ثبت كردند.
آنچه موجب اختلاف نظر در اين زمينه شد، اين مسأله است كه جمع قرآن در يك مصحف از چه زماني آغاز شد و در چه دورهاي به پايان رسيد؟ آيا پيامبر(ص) شخصاً دستور دادند كه قرآن در مصحف واحدي گردآوري شود؟ و در صورت مثبت بودن پاسخ آيا اين كار تا پايان عمر حضرت به سرانجام نهايي خود رسيد؟ يا اين كه تدوين قرآن در يك مصحف، پس از رحلت ايشان به نهايت رسيد، و در اين صورت بايد پرسيد چه كسي اوّل مدون قرآن است و اين اقدام شايسته در دوران كدام يك از خلفا به انجام رسيد؟
اين پرسشها و دهها پرسش مشابه ديگر از جمله?مهمترين و اساسيترين مسايل تاريخ قرآن است كه عليرغم پژوهشهاي گستردهاي كه در اين زمينه به عمل آمده و كتابهاي فراواني كه در اينباره نگاشته شده و هر يك به اجمال و تفصيل بدان پرداختهاند، باز هم جا دارد با تأمل و دقت بيشتري بدان نگريسته و با اهتمام و توجه ويژه، و به دور از هرگونه تعصبات مذهبي يا فرقهاي به آن پرداخته شود.
يكي از كتابهايي كه بررسي مفصلي پيرامون اين مسأله به عمل آورده، اثر ارزشمند مرحوم آيتاللّه العظمي خويي ـرحمةاللّه عليهـ به نام «البيان في تفسير القرآن» است. اين كتاب كه حاوي مباحث سودمندي در زمينه مسايل مختلف علوم قرآني است، سالها پيش به وسيله? دو تن از فضلاي حوزه علميه قم به فارسي ترجمه شد و با عنوان «بيان در علوم و مسايل كلي قرآن» به زيور طبع آراسته گرديد. از آنجا كه برخي مطالب آن جنبه? تخصصي داشت و براي عامّه فارسيزبانان دشوار مينمود، خلاصهاي از مباحث آن به نام «شناخت قرآن» توسط مترجمان، گزينش و به علاقهمندان مسايل قرآني تقديم شد. ترجمه? مذكور اخيراً مورد بازنگري ـنه چندان جدّي و عميقـ قرار گرفته و با ويرايشي بهتر از ترجمه? آغازين منتشر شده است.
بيترديد جامعيت علمي مؤلف و شخصيت برجسته? ايشان باعث شد كه «البيان» از زمان تأليف تاكنون به عنوان يكي از مهمترين مآخذ قرآنپژوهي و معتبرترين منابع علوم قرآني در جهان تشيع به شمار آيد1و تأثير شگرفي بر انديشه و برداشت قرآنپژوهان معاصر برجاي گذارد. نمونه? اين تأثير را علاوه بر بعضي محافل دانشگاهي، در پارهاي مجامع حوزوي نيز ميتوان به خوبي مشاهده كرد. آثار قرآنپژوهي ارزشمندي نظير «التمهيد في علوم القرآن»،2 «حقائق هامّة حول القرآن الكريم»، «پژوهشي در تاريخ قرآن كريم»، «تاريخ قرآن» و … تحت تأثير مستقيم يا غير مستقيم «البيان» قرار دارد.
يكي از محققان قرآنپژوه در اين باره مينويسد:
در بيست، سي سال اخير، سه اثر گرانقدر در زمينه قرآنشناسي از علما و پژوهشگران شيعه به ظهور پيوسته كه ميتوانند در جنب آثار كلاسيك عظيمي چون تفسير مجمع البيان، تبيان و ابوالفتوح نشان دهند كه بر خلاف آن تهمت كه بعضي از اهل سنت به شيعه زدهاند، شيعه با پرداختن به يكي از ثقلين (يعني عترت) از ثقل ديگر (يعني قرآن) غافل نمانده است. اين سه اثر به ترتيب تأليف عبارتاند از: تفسير الميزان شادروان علامه طباطبايي، البيان في تفسير القرآن [مرحوم] آيتاللّه خويي و سوم همين تاريخ قرآن [مرحوم دكتر رامياد].3 اين اثر به گفته? مؤلف فقيدش، مقدمه اي براي نگارش يك دوره? كامل تفسير قرآن بوده است كه با كمال تأسف در همين يك جلد متوقف شد و امت اسلام از داشتن تفسيري بيهمانند محروم ماند.4
بيترديد كمرنگ بودن پژوهشهاي قرآني در بعضي حوزهها در آن دوران، عامل مهمي در جهت تحقق نيافتن اين آرزوي به حق مؤلف بوده است.5 آرزويي كه اگر عملي ميشد، با آگاهي هاي ژرف قرآني مؤلف كه نمونهاي از آن در البيان آمده است، به طور قطع يكي از تفاسير مهم و معتبر شيعه در قرن حاضر به نگارش در ميآمد كه ميتوانست در كنار تفسير ارزشمند الميزان به عنوان بهترين ذخيره و افتخار شيعه در عرصه? تفسيرپژوهي ظاهر شود. ايشان خود از اين عدم توفيق اينگونه با حسرت و اندوه ياد ميكند:
در سالهاي گذشته به تدريس علم تفسير پرداخته، و پس از زماني چند، برخلاف خواسته? قلبي از آن هم دست برداشته و ادامهاش ندادم، و چقدر دوست ميداشتم اين درس ادامه يافته و انتشار يابد.6
به هر صورت اين كتاب از همان آغاز با استقبال گسترده? مسلمانان ـاعم از شيعه و سنيـ مواجه شد و خيلي زود جاي خويش را در محافل قرآني باز كرد و در تيراژ بسيار زياد، بارها تجديد چاپ شد. يكي از شاگردان آن مرحوم در مقدمه? كتاب در اينباره مينويسد:
كتاب حاضر در اين چند سالي كه از طبع اوّل آن مي گذرد مورد عنايت و توجه خاص شيعه و سني بوده و از استقبال فراوان، كه سزاوار مباحث و معارف قرآن مجيد است برخوردار گرديده است. همان استقبال و توجه فوقالعاده است كه مؤلف عاليقدر را بر تجديد نظر در مباحث اين كتاب واميدارد.7
و در جاي ديگر آورده است:
مؤلف علاقهمند بودند در طبع دوم كتاب مقدمهاي سودمند، و همچنين يك سلسله مباحث علمي ديگر نيز بر اصل كتاب افزوده گردد؛ ولي مشاغل مهم و مسؤوليتهاي سنگين كه بر عهده دارند چنين فرصتي را براي وي باقي نميگذاشت.8
بد نيست به نكتهاي در ميزان تأثير اين كتاب در پژوهشهاي قرآني اشاره شود كه علاوه بر جهان تشيع، البيان در دنياي عرب و عالم تسنن نيز تأثرگذار بوده است، به گونهاي كه مرحوم محمود ابوريه از تحصيلكردههاي الازهر، كه از دانشمندان معاصر و منصف اهل سنت است درباره? آن مينويسد:
و من شاء أن يقف علي كل ما قيل في هذا الامر [أي في تاريخ جمع القرآنالكريم] فليرجع الي كتاب… «البيان في تفسير القرآن» للعلامة المحقق الكبير السيد ابوالقاسم الموسوي الخوئي. و هذا الكتاب وحده كاف في بيان هذا الامر؛ لأنّ مؤلّفه الجليل قد درسه درساً وافياً و فصّل فيه القول تفصيلاً بحيث لاتجد مثله في كتاب آخر حتي ليجب علي كل مسلم أن يقرأه ليستفيد منه علماً و معرفة.9
اما از آنجا كه آثار و مصنوعات دست بشر، همانند ذات وي از نقص و كاستي مبرّا نيست؛ عليرغم مباحث ارزندهاي كه در اين كتاب مطرح شده است، به نظر ميرسد پارهاي مطالب آن به بازنگري و بحث و بررسي بيشتري نياز دارد، تا از يك سو به ارزش كتاب دوچندان افزوده گردد، و از سوي ديگر برخي مطالب جديد، در پرتو پژوهشهاي نوين قرآني به جامعه? مسلمان عرضه شود. اين ضرورتي است كه مؤلف خود ـچنانكه از ايشان نقل شدـ بر آن واقف بود و در آرزوي انجام آن به سر ميبرد. و مترجمان فاضل اين اثر ميتوانستند در قالب مقدمه، پاورقي، حواشي، مؤخّره و… در چاپ جديد كتاب بدان اقدام ورزند و تا حدودي خواست مؤلف را برآورده سازند كه متأسفانه چنين نشد.
يكي از مباحث مهم كتاب، كه به عقيده? نگارنده، نيازمند بحث و بررسي، و بازنگري مجدد است، مسأله? جمع و تدوين قرآن است كه هم فصلي جداگانه بدان اختصاص يافته است، و هم به عنوان تكمله و تتمهاي در بحث تحريفناپذيري قرآن، بررسي و رسيدگي شده است.
مبناي اساسي مؤلف در اين موضوع آن است كه قرآن نه تنها در زمان حيات پيامبر(ص) به طور كامل نوشته شد، بلكه به دستور حضرت به شكل يك مصحف، همانند مصحف كنوني هم در آمد. اين مبنا بر اين اصل استوار است كه اگر قران در زمان حضرت به صورت مصحف در نيامده باشد و اين كار پس از رحلت ايشان به وسيله خلفا انجام پذيرفته باشد؛ تحريف قرآن غير ممكن نخواهد بود و چنانچه برخي مغرضان يا جاهلان ميپندارند ممكن است به دليل مسايل سياسي آن روزگار برخي آيات قرآن تحريف شده باشد. البته مؤلف فقيد كتاب به خوبي به رفع اين شبهه اقدام كرده و حقاً پاسخهاي قانع كننده و درخوري به مخالفان داده است. اما در اثبات جمع قرآن در زمان پيامبر(ص) مطالبي بيان داشته كه به نظر ميرسد تا حدودي با واقعيت انطباق ندارد و بايد بررسي شود.
لازم است به اين نكته اشاره شود كه مقاله حاضر به دور از هرگونه موضعگيري خاص، و صرفاً به منظور شرح و توضيح، و بحث و بررسي كتاب مذكور انجام گرفته است.
اين اقدام در راستاي نقد و معرفي آثار مهم قرآنپژوهي معاصر است كه برخي از آنها در پارهاي نشريات از جمله در همين مجله منتشر شده است و پارهاي ديگر در شرف انجام و انتشار است.
مقدمتاً بايد متذكر شد واقعيتهاي تاريخي از اموري نيستند كه بتوان با استناد به دلايل عقلي يا اجماع، به نفي يا اثبات آن اقدام كرد. اگر حادثهاي واقعاً روي داده باشد، اتفاق نظر همگان بر انكار آن، هيچ ارزش و اعتباري ندارد، همانگونه كه نفي عقلاني آن نيز اقدامي خلاف عقل و منطق خواهد بود. مسأله جمع قرآن هم از اين قاعده مستثنا نبوده، به عنوان يك قضيه?تاريخي بايد با ابزار و وسايل خاص خود مورد بررسي و رسيدگي قرار گيرد. و به تعبير يكي از قرآنپژوهان:
إن قضية جمع القرآن حدث من احداث التاريخ، و ليست مسألة عقلانية قابلة للبحث و الجدل فيها. و عليه فيجب مراجعة النصوص التاريخية المستندة، من غير ان يكون مجال لتجوال الفكر فيها علي ايّة حال.10
در سرگذشت قرآن و كيفيت جمع و تدوين آن، حقايق غيرقابل انكاري وجود دارد كه نميتوان با بكارگيري دلايل چهارگانهاي كه براي استنباط احكام فرعي شرعي وضع شده، به نفي يا اثبات آن اقدام كرد. كاري كه مؤلف ارجمند كتاب انجام داد. ايشان در البيان «ادلهاي درباره جمع و ترتيب قرآن در زمان پيامبر(ص) ياد ميكند و با روش معمول فقهي و بررسي روايي، ادله? مخالفان [جمع قرآن پس از رحلت پيامبر(ص)] را مردود ميسازد … و يادآور ميشود كه جمع و ترتيب قرآن به وسيله? خلفا، مخالف همه? ادلّه? احكام شرعي، اعم از كتاب و سنت و اجماع و عقل ميباشد.»11 به منظور آشنايي هرچه بيشتر با نظريه? مؤلف و شناخت دقيقتر حقيقت موضوع، به بحث و بررسي پيرامون جمع و تدوين قرآن ميپردازيم:
چنانكه اشاره شد مؤلف البيان در موارد متعددي با ذكر دلايلي در صدد اثبات اين امر است كه علاوه بر نگارش و حفظ قرآن، جمع و ترتيب آن در يك مصحف نيز در زمان حيات پيامبر(ص) و به دستور صريح ايشان بوده است. مثلاً در يك جا پس از نقل حديث ثقلين مينويسد:
بلكه بالاتر از اين ميتوان از حديث ثقلين استفاده نمود و آن اين است كه قرآن در زمان خود رسول خدا(ص) تدوين و جمعآوري شده بود.12
باز در تأييد همين مطلب در جاي ديگر آورده است:
اخبار ثقلين كه به طور متواتر و فراوان نقل گرديده ما را به اين معنا هدايت و راهنمايي ميكند كه قرآن در عصر خود رسول خدا(ص) جمعآوري شده و چيز موجود و جمعآوري شدهاي كه قابل امانت گذاشتن باشد وجود داشت.13
همچنين پس از نقل رواياتي مبني بر جمع قرآن در زمان پيامبر(ص) چنين اظهار ميدارند:
از همه? اين روايتها استفاده ميگردد كه قرآن در زمان خود رسول خدا(ص)، با دستور و نظارت وي جمعآوري گرديده بود، و كوچكترين احتمال تحريف در آن وجود ندارد… از روايات زياد و حديث معروف ثقلين كه قرآن مجيد در آنها كتاب ناميده شده است چنين بر ميآيد كه قرآن جمعآوري شده بود؛ زيرا قرآني كه در سينهها بود و يا در لوحههاي پراكنده و تختهپارهها و استخوانهاي متفرق نوشته شده باشد كتاب ناميده نميشود، چه رسد به آنچه اصلاً نوشته نشده و جاي آن دلها و سينهها باشد.14
ايشان در اين زمينه تا آنجا پيش ميرود كه معتقد است جمع قرآن به نخستين روزهاي بعثت پيامبر(ص) منتهي ميشود:
و به يقين بايد گفت: رسول خدا(ص) در همان دوران به اين عمل پرداخته و قرآن را جمعآوري نموده است… و اهميت خاص و توجه شديدي كه مسلمانان نسبت به قرآن مبذول ميداشتند نشان ميدهد كه آنان از همان روزهاي نخستين، و در دوران خود رسول خدا قرآن را جمعآوري نموده بودند.15
و پس از نقل تعدادي روايات اين گونه نتيجهگيري ميكند:
با در دست داشتن چنين روايتهايي كه جمعآوري قرآن را تا به دوران خود پيامبر(ص) و اوّلين روزهاي نزول قرآن پيش ميبرد چگونه ميتوان پذيرفت كه قرآن بعد از پيامبر اكرم(ص) به وسيله? ابوبكر و يا افراد ديگر جمعآوري شده باشد؟… اهتمام فوقالعاده? پيامبر(ص) به خواندن و حفظ نمودن آن، اهميت فراواني كه مسلمانان به قرآن قايل بودند، اجر و ثواب بيپايان قرآن خواندن و… تقاضا ميكند كه قرآن از نخستين روز نزولش و در عصر خود رسول خدا جمعآوري و تدوين شده باشد.16
و سرانجام اين كه به عنوان نتيجهگيري از همه? مباحث مطرح شده در بحث جمع و تدوين قرآن در خاتمه مينويسد:
خلاصه? تمام آنچه در فصول مختلف اين بخش تا به اين جا گفته شد اين است كه نسبت دادن جمعآوري قرآن به خلفا و دوران بعد از پيامبر(ص) يك امر موهوم و پندار غلط و بياساس است كه با قرآن، سنت، اجماع و عقل مخالف ميباشد، و طرفداران تحريف نميتوانند از اين راه نظريه غلط و بياساس خويش را اثبات كنند.17
در جمعبندي آنچه كه تقريباً به تفصيل بيان گرديد بايد بگوييم: به عقيده مؤلف البيان اوّلاً قرآن در زمان حيات پيامبر(ص)، بلكه در همان آغاز بعثت، به شكل يك مصحف در آمد. ثانياً ادلّه? اربعه گواه اين جمع و تدوين است. ثالثاً اگر رواياتي جز اين بگويد حتماً ضعيف و غير قابل اعتناست. چنانچه در موردي مينويسد:
اوّلين جهت ضعف و سستي اين روايات وجود تناقض و تضادهايي است كه در ميان آنها به چشم ميخورد و موجب سلب اعتماد از آنها ميگردد.18
رابعاً به مطالبي كه در كتابهاي حديثي و تاريخي آمده است مبني بر اين كه جمع قرآن در يك مصحف، پس از رحلت پيامبر(ص) انجام گرفت نبايد اعتنا كرد.
پيش از بررسي تفصيلي مطالب فوق، تذكر چند نكته ضروري است: نخست اين كه آنچه از درنگ و تأمل در البيان روشن ميشود اين است كه عمده? نگراني ايشان در مسأله جمع قرآن در يك مصحف به اين نكته مربوط ميشود كه اگر چنين اقدام شايستهاي در دوره? حيات پيامبر(ص) صورت نپذيرفته باشد و قرآن پس از رحلت حضرت در مصحف واحدي گرد آمده باشد، ممكن است مخالفان و مغرضان به القاي شبهه پرداخته و آن را دستاويزي قرار دهند تا بدين وسيله در صدد برآيند نشان دهند قرآن به وسيله خلفا تحريف شده است و يا لااقل امكان و احتمال چنين تحريفي خلاف عقل نخواهد بود.19
ديگر اين كه در البيان ميان نگارش قرآن در دوره? پيامبر(ص)، و تدوين و گردآوري آن همزمان با حيات حضرت ـكه مورد اتفاق علماي فريقين استـ با مسأله تدوين قرآن در يك مصحف و قرار دادن آن ميان دو جلد (مابين اللوحين يا مابين الدفتين) تفاوت قايل نشده، بلكه اين دو مقوله? جداي از هم، يكي فرض شده است.
قبل از هر چيز به منظور روشنتر شدن بحث بايد به معاني واژه? «جمع» در تاريخ قرآن توجه داشت. يكي از قرآنپژوهان در اينباره مينويسد:
با نگاهي به مجموعه?روايات و احاديثي كه درباره? مراحل مختلف جمع و گردآوري قرآن سخن گفتهاند، به خوبي نشان ميدهد كه اين كلمه در مراحل مختلف به معاني مختلف متناسب با مقصود به كار رفته است. بنابراين برحسب زمان و به اقتضاي كلام، معاني مختلفي را در بر گرفته است. در اين مراحل مختلف، اين معاني را داشته است:
1. جمع به معني حفظ كردن و به حافظه سپردن و از بر كردن است. از اينجا به آن دسته از اصحابي كه قرآن را از حفظ داشتند «حفّاظ قرآن» يا «جمّاع قرآن» و يا جامعان قرآن يعني جمعكنندگان قرآن ميگفتند. اين مرحله? اوّل جمعآوري قرآن است؛
2. گاهي جمع به معناي نوشتن بوده، منتها آيات به صورت پراكنده و متفرق نوشته شده و در يك جلد جمع نشده و بعضي از سورهها نيز مرتب بوده است. اين مرحله? دوم جمعآوري ميشود؛
3. زماني هم منظور از جمع و گردآوري، نوشتن قرآن در يك مجموعه با آيهها و سورههاي مرتب است. اين مرحله? سوم است كه تا مدتي هم ادامه مييابد؛
4. وقتي هم، به تدوين و گردآوري يك متن و نصّ مرتب برحسب قرائت متواتر رايجي، جمع يا گردآوري قرآن گفتهاند.
و اين درست مراحل چهارگانهاي است كه بر تأليف و گردآوري آيات در يك مجموعه? معيّن گذشته است.20
به نظر ميرسد واقعيت اين است كه جمع قرآن در طي مراحلي ـچنانچه اشاره شدـ به انجام رسيد و همانگونه كه هيچكس ـحتي كساني كه جمع ابوبكر را نميپذيرندـ در جمع عثمان كه به توحيد مصاحف معروف است، ترديدي ندارند، در جمع پيش از آن نيز نبايد شك رواداشت. هيچ ترديد نيست كه تمامي قرآن در زمان حيات پيامبر(ص) و به دستور شخص آن حضرت، در نوشتافزارهاي مرسوم آن ايام به نگارش درآمد. و دهها كاتب وحي همه? آنچه را كه بر پيامبر(ص) نازل شده بود علاوه بر حفظ در سينهها در صحيفههايي نوشتند. اما از آنجا كه اين نوشتهها به گونهاي نبود كه به شكل يك مصحف درآيد؛ به ويژه كه نزول وحي همچنان ادامه داشت، پس از رحلت پيامبر(ص)، ابتدا علي(ع) به سفارش آن حضرت قرآن را تدوين كرد و چون به تبع سياست حاكم، قرآن حضرت مورد قبول واقع نشد، آنها خود اقدام به جمع قرآن در يك مصحف كردند و چنين نيز شد، كه اين در واقع سومين مرحله? جمع قرآن است؛ و در زمان عثمان همگان بر قرائت واحدي اتفاق نظر پيدا كردند. اين واقعيتي است كه بسياري از قرآنپژوهان معاصر بر آن اتفاق نظر دارند.21
مرحوم علامه طباطبايي در اينباره مينويسد:
پس از رحلت پيامبر اكرم(ص)، علي(ع) كه به نص قطعي و تصديق پيامبر(ص) از همه مردم به قرآن مجيد آشناتر بود، در خانه? خود به انزوا پرداخته قرآن مجيد را به ترتيب نزول در يك مصحف جمع فرمود و هنوز شش ماه از رحلت پيامبر(ص) نگذشته بود كه فراغت يافت و مصحفي كه نوشته بود به شتري بار كرده پيش مردم آورده نشان داد. و پس از يك سال و اندي كه از رحلت گذشته بود جنگ يمامه در گرفت و در اين جنگ هفتاد نفر از قرّاء كشته شدند. مقام خلافت از ترس اين كه ممكن است جنگ ديگري براي مسلمانان پيشآمد كند و بقيّه قرّاء كشته شوند و در اثر از بين رفتن حَمَله? قرآن، خود قرآن از بين برود به فكر افتاد كه سور و آيات قرآني را در يك مصحف جمعآوري كند.22
بنابراين به نظر ميرسد آنچه در البيان آمده مبني بر اين كه قرآن در زمان پيامبر(ص) به صورت يك مصحف درآمد با واقعيت چندان سازگار نباشد، و به دلايل ذيل قابل بحث و بررسي است:
1. اوّلين و شايد جدّيترين پاسخ به نظريه فوق اين است كه اگر واقعاً در زمان پيامبر(ص)، قرآن در يك مصحف گردآوري شد، اقدام اميرمؤمنان، علي(ع) را در جمع قرآن پس از رحلت پيامبر(ص) چگونه بايد توجيه كرد؟ و چرا نبيّ مكرم اسلام(ص) در بستر بيماري به آن حضرت سفارش مي كند كه پس از رحلت من قرآن را گردآوري كنيد تا مبادا سرنوشتي همانند سرنوشت تورات پيدا كند؟ مرحوم فيض در مقدمه چاپ ششم تفسير صافي مينويسد:
انّ رسولاللّه(ص) قال لعليّ(ع): يا علي! انّ القرآن خلف فراشي في الصحف والحرير و القراطيس فخذوه و اجمعوه و لا تضيّعوه كما ضيّعت اليهود التوراة. فانطلق عليّ(ع) فجمعه في ثوب أصفره و قال عليّ(ع): لا ارتدي حتي أجمعه.23
آيا اين روايت به خوبي نميرساند كه قرآن در زمان حضرت در يك مصحف ميان دو جلد در نيامده و اين كار پس از رحلت ايشان صورت عملي به خود گرفت؟ جالب اين است كه مؤلف از ص 317 تا ص 322 جلد اوّل كتاب، جمع علي(ع) را مورد بحث و بررسي قرار ميدهد و اثبات مي كند كه علي(ع) طبق دستور پيامبر(ص) قرآن را در يك مصحف گرد آورد كه مورد تأييد سياست حاكم واقع نشد؛ اما اشارهاي به اين موضوع ندارد كه اين قرآن در چه زماني تدوين شد و اساساً اگر مصحفي در زمان پيامبر(ص) تدارك ديده شده بود، چه ضرورتي به اقدام علي(ع) بود؟
لازم به ذكر است كه جمع علي(ع) مورد تأييد علماي فريقين است،24 و به تعبير مؤلف البيان:
اين كه اميرالمؤمنين(ع) داراي قرآن مخصوصي است كه از نظر ترتيب سورهها با قرآن موجود متفاوت ميباشد حقيقتي است روشن كه ما را از مشقت و زحمت اثبات آن آسوده و راحت مينمايد.25
2. دومين جهت ضعف استدلال البيان اين است كه اعتقاد دارد:
روايات جمع قرآن پس ازرحلت پيامبر(ص) با خود قرآن و مضمون آيات شريف نيز معارض و مخالف است.26
ولي نكته درخور توجه اين است كه در مقام اثبات اين نظر به جاي استشهاد به آيه? قرآن، به حديث ثقلين استشهاد شده، از دلايل قرآني به اين مطلب بسنده ميشود كه چون قرآن همگان را به مبارزه دعوت كرده است:
«معناي اين مبارزه و پيشنهاد اين است كه سورههاي قرآن حتي در دسترس كفار و مشركان نيز قرار گرفته بود.»27
اما نبايد فراموش كرد كه معناي چنين مبارزهاي لزوماً اين نيست كه همه? قرآن يك جا گردآوري شده باشد؛ بلكه حتي در صورت عدم تدوين در يك مصحف هم امكان تحدّي هست. يعني محفوظ بودن قرآن در حافظهها و نوشته بودنش در اوراق و صحايف مخصوص نگارش قرآن و به ويژه شهرت و اشتهاري كه آيات قرآن داشت براي تأمين چنين هدفي كافي است. به عبارت ديگر مراد اين است كه اي مشركان اگر در وحياني بودن قرآن ترديد داريد، شما هم از همان سورههايي كه نزد مسلمانان معروف است و در حافظه اصحاب پيامبر(ص) ضبط شده و در وسايلي به نگارش درآمده است، بياوريد. بنابراين هيچ جاي ايراد نيست كه هم تحدي و مبارزهطلبي باشد و هم تدوين در يك مصحف انجام نشده باشد، چرا كه اين دو مانعةالجمع نيستند تا تصور شود اثبات يكي، نفي ديگري را به دنبال خواهد داشت. به تعبير مؤلف آلاءالرحمان:
و لما كان وحيه لاينقطع في حياة رسولالله(ص)، لم يكن كله مجموعاً في مصحف واحد، و ان كان ما اوحي منه مجموعاً في قلوب المسلمين و كتاباتهم له.28
يعني مبارزه و تحدي ميتواند با مصحف موجود در حافظهها و نوشتههاي هرچند پراكنده? اصحاب هم صورت گيرد.
3. مؤلف البيان بر اين باور است كه «دومين خدشه و ايرادي كه بر روايات جمعآوري قرآن بعد از دوران پيامبر(ص) متوجه ميباشد، اين است كه اين روايتها با گروه ديگري از روايتهايي كه جمعآوري قرآن را به دوران پيامبر مستند ميسازند متعارض ميباشند. و اين تعارض كه در ميان دو گروه از روايتهاي جمعآوري قرآن وجود دارد، آنها را از اعتبار ساقط ميكند.»29 آنگاه به ذكر پارهاي روايات در اثبات جمع قرآن در زمان حيات پيامبر(ص) ميپردازد و در پايان چنين نتيجهگيري ميكند:
نتيجه? گفتار اينكه با در دست داشتن چنين روايتهايي كه جمعآوري قرآن را تا به دوران خود پيامبر(ص)، و اوّلين روزهاي نزول قرآن پيش ميبرد، چگونه ميتوان پذيرفت كه قرآن بعد از پيامبر اكرم(ص)، به وسيله? ابوبكر و يا افراد ديگر جمعآوري شده است؟ و چگونه مي توان ابوبكر را نخستين كسي دانست كه در دوران خلافتش قرآن را جمعآوري نموده است؟30
بايد پرسيد چگونه است كه همه? بيست و دو روايتي كه از ص336 تا ص346 نقل شده مبني بر اين كه قرآن پس از رحلت پيامبر(ص) گردآوري شد، در زمره? اخبار آحاد و مورد خدشه و ايراد است و در نتيجه باطل و غير قابل قبول تلقي ميشود؛ اما احاديثي كه اين جمع را به زمان پيامبر(ص) نسبت ميدهد همگي صحيح و تا اين اندازه مورد پذيرش است؟ ملاك اين ترجيح چيست، و بر اساس كدام مرجّحي بايد به روايات دسته? دوم اعتماد كرد؟
به علاوه اگر واقعاً اين دو دسته روايات با هم در تعارضاند ـ چنانچه مؤلف به صراحت فرموده است ـ بر طبق قاعده «اذا تعارضا تساقطا» بايد هر دو دسته روايات از درجه? اعتبار ساقط شوند، همانگونه كه مؤلف خود بدان تصريح فرمود؛31 بنابراين نتيجهگيري اخير ايشان به هيچ روي نميتواند مورد قبول باشد.
افزودن بر اين بايد گفت: اوّلاً اين دو دسته روايات هرگز با هم در تعارض نيستند، بلكه در طول يكديگر قرار داشته، هر يك ناظر به مرحلهاي از جمع قرآن است و در نتيجه بنابر قاعده? اصولي «الجمع مهما امكن أولي من الطرح» به خوبي با هم قابل جمع و سازشاند. ثانياً رواياتي كه در بخش دوم و در تأييد جمع زمان پيامبر(ص) ذكر كردهاند قابل توجيه و تأويل است. مثلاً در روايت شماره پنج آورده است: «نسائي با سند صحيح از عبدالله بن عمر32 نقل ميكند كه من قرآن را جمع كرده بودم و هر شب يك بار ميخواندم. و چون اين جريان به گوش پيامبر(ص) رسيد فرمود: آن را آرام و با حوصله و هر ماه يك بار بخوان.»33
آيا واقعاً اين روايت اثبات ميكند كه عبدالله بن عمر قرآن را در يك مصحف جمع كرده بود؟ آيا اگر واقعاً كسي هيچ كاري نداشته باشد و بخواهد از اوّل تا آخر قرآن را در يك شب (بدون اينكه بخوابد) ختم كند موفق ميشود؟ آيا صرف ادعاي ابن عمر آن اندازه مهم و معتبر است كه در تأييد جمع قرآن بتواند دليل محكم و قانعكنندهاي باشد؟ آيا اين روايت ـبر فرض صحتـ غيرمستقيم نميرساند كه ابن عمر تنها آن بخش از قرآن را كه تا آن زمان نازل شده بود، به دليل كم بودن، ميتوانست در يك شب قرائت كند؟ آري به تعبير علامه طباطبايي:
أقصي ما تدلّ عليه هذه الروايات مجرد جمعهم مانزلت من السور و الآيات، و اما العناية بترتيب السور و الآيات كما هو اليوم أو بترتيب آخر فلا؛ هذا هو الجمع الاوّل في عهد ابيبكر.34
و به بيان علامه شعراني:
كتابة القرآن و الحديث في مجلد بين الدّفتين كان امراً حادثاً بعد رسولالله(ص) و هو واجب.35
همچنين بايد پرسيد از كجاي روايت زير ـبر فرض صحتـ برميآيد كه قرآن در زمان پيامبر(ص) و به دستور شخص آن حضرت در يك مصحف تدوين شده بود؟
«مسروق ميگويد: روزي عبدالله بن عمر از عبدالله بن مسعود ياد نمود، سپس گفت: من تا زنده هستم او را دوست خواهم داشت؛ زيرا از رسول خدا(ص) شنيدم كه ميفرمود: قرآن را از چهار نفر فرا گيريد: عبدالله بن مسعود، سالم، معاذ و ابيبن كعب.»36
4. از ص336 تا ص346 كتاب البيان، بيست و دو روايت درباره? جمع قرآن پس از رحلت پيامبر(ص) نقل شده و در پايان چنين آمده است:
اين بود مهمترين رواياتي كه درباره? كيفيت و چگونگي جمعآوري قرآن نقل گرديده است. اين روايات علاوه بر خبر واحد بودن، كه هيچ گونه اطمينانآور و مفيد علم نميباشند، از چند جهت ضعيف و غير قابل اعتماد بوده و مورد ايراد و انتقاد ميباشند.37
آنگاه به شرح تفصيلي ايرادها پرداخته و در بيان اوّلين ايراد مينويسد:
اوّلين جهت ضعف و سستي اين روايات وجود تناقض و تضادهايي است كه ميان آنها به چشم ميخورد و موجب سلب اعتماد از آنها ميگردد. اينك ما به صورت چند سؤال و جواب به اين تناقضها اشاره مي كنيم.38
سپس به طرح پرسشهايي ميپردازد كه جمع قرآن پس از رحلت پيامبر(ص) را منتفي ميسازد.39 در پاسخ بايد گفت: حتي اگر واقعاً جمع قرآن پس از رحلت پيامبر(ص) منتفي يا مورد خدشه و ترديد باشد، طرح اين سؤالها به هيچ وجه وافي به مقصود نبوده، نميتواند نظر مؤلف فقيد را برآورده نمايد؛ زيرا اوّلاً چنين پرسش و پاسخها را مي توان عيناً براي روايات مورد اعتماد مؤلف هم مطرح كرد، و همان ايرادها و انتقادها را براي اين قبيل احاديث هم طرح نمود. ثانياً با فرض پذيرش پارهاي اشكالات و احياناً اضطرابهايي در متن اين روايات، در مجموع نه تنها با هم معارض نيستند بلكه به خوبي قابل جمع و سازشاند. چنانچه مثلاً در پاسخ همان سؤال اوّل مبني بر اين كه قرآن در زمان چه كسي تدوين شد آيا در زمان ابوبكر يا عمر يا عثمان؟40 ميتوان گفت هر يك از اين خلفاي سهگانه در جمع قرآن سهمي داشتهاند و به همين دليل نام هر سه ذكر شده است. زيرا پس از رحلت پيامبر(ص) اوّلين اقدام درباره? قرآن توسط علي(ع) انجام گرفت و پس از آنكه با بيمهري تمام قرآن حضرت مورد پذيرش واقع نشد، آنها خود به گونهاي ديگر به اين كار اقدام كردند. بنابراين تعارضي نيست تا اين قبيل روايات مردود اعلام شوند.41 و به تعبير حضرت آيتاللّه معرفت:
لانري أيّ مناقضة بين روايات جمع القرآن؛ اذ لا شك أنّ عمر هوالذي أشار علي ابيبكر بجمع القرآن و هذا الأخير أمر زيداً أن يتصدّي القضية من قبله؛ فيصحّ اسناد الجمع الاوّل الي كل من الثلاثة بهذا الاعتبار.42
البته در اينجا نكتهاي هست كه بايد به دقت مورد توجه و مدّنظر باشد و آن اين است كه در بعضي كتب و جوامع حديثيِ اهلسنت مسأله جمع قرآن پس از رحلت پيامبر(ص) آنگونه با آب و تاب مطرح شده است كه براي خواننده ترديدي باقي نميگذارد كه نويسنده در صدد فضيلت سازي براي خلفا و تطهير آنان از هرگونه اقدام نارواست. آنچه بايد مردود اعلام شود اين نحوه برداشت و اينگونه برخورد با موضوع است و الاّ با طرح پارهاي سؤالها به نظر نميرسد كه بتوان اصل قضيه را به كلي منتفي دانست.43
5. نكته ديگري كه به عنوان يكي از دلايل رد مسأله جمع قرآن بعد از وفات پيامبر(ص) مطرح گرديده اين است كه «ابوبكر چرا به عمر و زيد بن ثابت مأموريت داد كه آيات را از ورقپارهها و تختهها و از سينههاي مردم جمعآوري كنند؛ اما به عبدالله بن مسعود و معاذ و أبي كه در آن زمان زنده بودند اين مأموريت را نداد؟»44
در پاسخ اين نكته ميتوان گفت: بر فرض كه جهل و ناداني، يا انگيزه سياسي و يا دلايل ديگري باعث شد كه اين كار به زيدبن ثابت سپرده شود و يا اينكه اين سؤال همچنان بيپاسخ بماند، آيا چنين پرسشي توان آن را دارد كه اصل جمع قرآن در يك مصحف را منتفي سازد؟ اينكه چرا به جاي اين فرد آن يكي انتخاب شد، ميتواند دليل منطقي و مقتضي براي به زير سؤال بردن اصل اين قضيه شود؟ حقيقت اين است كه بررسي وقايع و حوادث تاريخي، وسايل و ابزار خاص خويش را ميطلبد، و همانگونه كه پيش از اين اشاره شد، مسأله جمع قرآن رويدادي نيست كه با تكيه بر يك دسته اسناد و روايات، و طرد هرگونه روايات مخالف بتوان به نتيجه? معقول و منطقي دست پيدا كرد.45
6. از جمله دلايل ديگري كه مؤلف براي اثبات جمع قرآن در زمان پيامبر(ص) ذكر فرموده داوري عقل است. به اعتقاد ايشان عظمت قرآن، اهتمام فوقالعاده پيامبر(ص) و اصحاب حضرت به قرآن، اجر و ثواب فراوان بر قرائت قرآن، آموزش و تعليم و تعلّم قرآن، مقام والاي قاريان و حافظان، و دهها عامل ريز و درشت ديگر تماماً بيانگر اين حقيقت است كه به داوري عقل نميتوان پذيرفت قرآن در زمان پيامبر(ص) در يك مصحف تدوين نشده باشد.46
در پاسخ اين مطلب هم بايد توجه داشت، هيچ مسلمان مؤمني نيست كه به اين امور بياعتنا باشد و يا آن را نپذيرد. تمام كساني كه تدوين قرآن را در يك مصحف، به دوره? پس از رحلت پيامبر(ص) منتهي ميدانند، دقيقاً و عميقاً به آنچه اشاره شد معتقد و پايبند هستند. اما نكته? مهم اين است كه مي گويند هيچ يك از مواد مذكور، به حكم عقل لزوماً به معاني تدوين قرآن در يك مصحف نيست. بارزترين دليل اين مدّعا هم اين است كه مؤلف همانند مورد دوم كه معتقد بود روايات جمع قرآن پس از رحلت با خود قرآن مخالف است ولي در مقام استدلال به روايات استشهاد كرد، در اينجا نيز از يك سو به ردّ روايات مخالفان بر اساس حكم عقل پرداخته مينويسد:
اين روايتها كه جمعآوري قرآن را به خلفا و به بعد از رسول خدا مستند ميسازند، با حكم عقل نيز موافق و سازگار نميباشند؛47
و از سوي ديگر به جاي ارايه? دليل عقلي و براهين منطقي -كه روايات را با آن معارض ميبيند- به ذكر رواياتي نظير روايت زيد بن ثابت (كنّا عند رسولالله نؤلف القرآن من الرقاع)48 ميپردازد. اگر واقعاً روايات تا اين اندازه بياعتبار است نبايد مؤلف خود بدان استناد كند. و اگر ارزش و اعتبار دارد نبايد تصور كرد كه تنها بخشي از روايات كه مورد استشهاد مؤلف قرار گرفته مورد پذيرش است. بگذريم از اين كه درباره? همين روايت هم ميتوان گفت: اوّلاً اين سخن، سخن صحابهاي همچون زيد بن ثابت است و نه حديث مرفوع از پيامبر(ص) كه تا اين حد مورد توجه و اعتبار باشد. ثانياً مراد از واژه? «نؤلف» در كلام زيد لزوماً به معناي تدوين قرآن در يك مصحف نيست. چنانكه علامه? طباطبايي هم در اينباره فرمودند:
و في مستدرك الحاكم باسناده عن زيد بن ثابت قال: «كنّا عند رسولالله(ص) نؤلف القرآن من الرقاع» أقول و لعل المراد ضمّ بعض الآيات المنزلةنجوماً الي بعض السور، و الحاق بعض السور الي بعضها… و إلا فتأليف القرآن و جمعه مصحفاً واحداً انّما كان بعد ما قُبض النبي(ص) بلا اشكال.49
ثالثاً اگر طبق نتيجهگيري مؤلف فقيد البيان: «اين حديث دليل روشني است بر اينكه همه? قرآن در دوران خود رسول خدا(ص) جمعآوري شده است؛ بايد گفت اين حديث به دليل تعارضش با احاديث بسيار ديگر و از جمله روايت همين زيد بن ثابت كه گفت: «قُبض النبي(ص) و لم يكن القرآن جُمع في شيئ»50 بيارزش و از درجه? اعتبار ساقط است. يعني پاسخي كه مؤلف فقيد در موارد مشابه داده است. نميشود يك سخن زيد كه مربوط به جمع قرآن در زمان حيات پيامبر(ص) ميشود صد در صد صحيح و كاملاً درست باشد و سخن ديگرش كه حاكي از خلاف نظر فوق است به طور كلي بياساس باشد. يا بايد هر دو سخن وي به دليل معارض بودن بياعتبار باشد؛ يا اينكه بين آن دو جمع و سازش برقرار كرد كه از قضا اگر چنين شود مقبولتر و به احتياط نزديكتر است. يعني بگوييم آنجا كه ميگويد پيامبر رحلت فرمود و قرآن جمع نشد، يعني در يك مصحف و مابين الدفتين تدوين نشد. آنجا كه ميگويد ما قرآن را در كنار پيامبر(ص) تأليف ميكرديم يعني آيات و سور را به دستور آن حضرت مرتب و منظم ميساختيم. چنانچه مرحوم ابوعبداللّه زنجاني در كتاب تاريخ قرآن، در اين زمينه مينويسد:
خرج الحاكم بسنده علي شرط الشيخين عن زيد بن ثابت قال: «كنا عند رسول الله نؤلف القرآن من الرقاع. و كان هذا التأليف عبارةعن ترتيب الآيات حسب ارشاد النبي(ص) الي مواضعها و لكن الصحف المكتوبة كانت متفرقة و لاجل ذلك أمر النبي(ص) لعلي(ع) بجمعه و حذّر عن تضييعه.51
خلاصه اينكه مخالف عقل دانستنِ جمع قرآن پس از رحلت پيامبر(ص) صحيح به نظر نميرسد، و بر مبناي براهين متقن عقلي و استدلالهاي محكم منطقي استوار نيست.
7. مؤلف فقيد البيان در اثبات نظر خويش، روايات جمع قرآن پس از رحلت پيامبر(ص) را با اجماع مسلمانان مخالف دانسته به صراحت مينويسد: «روايات جمعآوري قرآن با اجماع مسلمانان نميسازد.»52
در نقد اين سخن بايد گفت: اوّلاً مسأله جمع قرآن و تدوين آن در يك مصحف، كه مربوط به معارف دين و اصول معارف است، از مسايلي نيست كه با اجماع بتوان به نفي يا اثبات آن پرداخت. به عبارت ديگر، قلمرو اجماع و گستره? شمول آن ـعليرغم بحثهاي فراواني كه درباره? خود اجماع وجود داردـ به هيچ وجه در اينگونه حقايق ديني نيست. ثانياً در اين زمينه هيچگونه اجماعي وجود ندارد و خود اين روايات متعارض و احاديث متناقض ـبه عقيده? مؤلف- و اظهار نظرهاي موافق و مخالف مفسّران و دانشمندان علوم قرآن و حديث، در زمينه جمع و تدوين قرآن، بهترين گواه و شاهد اين حقيقت است كه در اينباره اجماعي در ميان نيست. اگر مراد اين باشد كه اثبات قرآن به تواتر بوده و بر آن اجماع امت دلالت دارد؛ صد البته چنين است و همه? مسلمانان با همه? اختلافهاي فرقهاي و مسلكي بر اين اصل اصيل اتفاق نظر و اجماع دارند.53 اما اگر منظور اين باشد كه به اجماع مسلمانان، تدوين قرآن در يك مصحف در زمان پيامبر(ص) صورت گرفته است ـهمانگونه كه اشاره شدـ واقعيت موجود، و مدارك و اسناد تاريخي خلاف آن را ثابت ميكند.
8. نكته ديگري كه دراثبات جمع قرآن در زمان پيامبر(ص) مطرح شده اين است كه اگر روايات جمع قرآن در زمان خلفا را بپذيريم شبهه تحريف قرآن پيش ميآيد: «زيرا وقتي كه در جمعآوري قرآن خود پيامبر(ص) و آن كسي كه بر وي فرود آمده است، نظارت مستقيم نداشت و ديگران با حدس و احتمال سخناني را به نام قرآن در يك جا جمعآوري نمودند، در اين صورت چنانكه ممكن است آياتي از قرآن از بين برود و وارد مجموعه? قرآني نگردد، همانطور ممكن است سخناني هم اشتباهاً به نام آيه?قرآني به قرآن اضافه شود.»54
در پاسخ بايد گفت: اوّلاً چه كسي مدعي شده و در كدام يك از منابع آمده است كه بدون نظارت و با حدس و تخمين، سخناني به نام قرآن در يك جا گرد آمده است؟ آيا اين سخن ناخواسته و ناآگاهانه بر مبناي بياعتنايي به منابع تاريخي و حديثي، و دست كم گرفتن آن همه صحابه? پاكباخته? پيامبر(ص) نيست؟ ثانياً آيا عليرغم حضور اصحاب نيكسرشت و پاكطينتي همچون سلمان، ابوذر، عمار، مقداد و در رأس همه علي(ع) خليفه? وقت يا ديگران هرگز جرأت مي كردند كه كوچكترين تغيير و كمترين زياده يا نقصاني در قرآن پديد آورند؟ و آيا اساساً هيچ انگيزهاي از سوي اصحاب براي چنين كاري قابل تصور است؟ جالب اين است كه مؤلف خود در بحث «قرآن به وسيله? خلفا تحريف نگرديده است»55 با شايستگي تمام و ارايه دلايلي متقن و محكم اثبات كرده است كه هيچ داعيهاي براي تحريف قرآن از جانب صحابه وجود نداشت اما بيتوجه به آن بحثِ دقيق و عميق، در اينجا اينگونه مطرح ميشودكه اگر قرآن پس از رحلت پيامبر(ص) جمع شده باشد شبهه تحريف پيش ميآيد. حق اين است كه همآوا با مؤلف فقيد بايد گفت: «عنايت و توجه خاصّي كه رسول خدا(ص) نسبت به قرآن داشت و به قرائت و تلاوت آن اصرار و تأكيد ميورزيد، و همچنين اهميت خاص و فوقالعادهاي كه اصحاب و ياران رسول خدا نسبت به قرآن قايل بودند، موجب قطع و يقين ميشود بر اين كه قرآن مجيد از همان دوران خود رسول خدا(ص) جمعآوري شده و يا به طور يادداشت هاي متفرق و پراكنده، و يا از راه حفظ در سينهها و يا به هر صورت ديگر، در نزد مسلمانان محفوظ بوده و دقيقاً از آن مواظبت و نگهداري به عمل ميآمد. با اين همه اهتمام و دقت، امكان نداشت كه كلمهاي از آن فراموش و يا جابهجا و يا تغيير و تبديل گردد.
افرادي كه اشعار و خطبههاي دوران جاهليت را حفظ و دقيقاً ضبط كرده بودند، چگونه متصور است كه در حفظ و ضبط كردن قرآن، كوچكترين سستي روا داشته و يا غفلت ورزند؟
قرآني كه در راه آن از جان شيرين و زندگي ميگذشتند و به هر نوع فداكاري و از خودگذشتگي و به هرگونه سختيها و ناراحتيهاي شديد و طاقتفرسا تن ميدادند، تلخيها ميچشيدند، از وطن و از مال و منال، و از همسر و فرزند چشم ميپوشيدند. آنان كه در راه خدمت به قرآن و نشر احكام و قوانين آن از همه چيز گذشتند، و با فداكاريهايشان خطوط زرين در تاريخ بشريت به وجود آورده بودند. آري چنين افراد با اين شرايط چگونه ممكن است حفظ قرآن را بياهميت تلقي كنند؟! آيا با اين وصف كدام عاقلي مي تواند چنين تصور كند كه مسلمانانِ فداكارِ دوران اوّل اسلام بياعتنايي به قرآن و حفظ آن كردند تا در نتيجه قسمتي از آن از بين رفت، تا جايي كه در موقع جمعآوري قرآن، هر آيهاي را كه مينوشتند محتاج به شهادت دو نفر بودند؟!
اين احتمال به مانند احتمال زيادت در قرآن و مانند آن، از نظر عقل و بررسي تاريخ مردود و غيرقابل اعتنا است.56
علاوه بر آنچه اشاره شد بايد گفت: طرفداران جمع قرآن پس از رحلت پيامبر هم تماماً بر اين عقيدهاند كه مجموع قرآن ـبدون كمترين كاستي و فزونيـ در زمان حيات پيامبر(ص) علاوه بر حفظِ حافظان و كاتبان وحي، در وسايل و ابزارهاي نگارش آن دوران نگاشته شد و پيامبر(ص) جاي هر آيه و سوره را براي اصحاب مشخص فرمود. اين اصلي است قطعي كه هيچكس در آن ترديد ندارد. آنچه باقي ميماند اين است كه چون اين مكتوبات و صحايف به طور پراكنده و متفرق بود، و به دليل استمرار نزول وحي و پايان نپذيرفتن آن، امكان مصحفسازي فراهم نشد، پس از رحلت پيامبر(ص) كه نزول وحي قطع شد اين امكان فراهم آمد و مسلمانان، قرآن را طبق نظر پيامبر(ص) -كه قبلاً مشخص و قطعي بود- از شكل پراكنده و متفرق به صورت مصحف واحد در بيناللوحين يا بينالدفتين قرار دادند. بنابراين نظارت پيامبر(ص) و حضور آن حضرت به خوبي اعمال شده است؛ چرا كه نبايد حضور حضرت را به حضور فيزيكي و ظاهري منحصر دانست. حضور معنوي و نظارت روحاني ايشان بر جمع قرآن شاهد بوده است و آنچه را كه خود پيش از رحلت تنظيم فرموده بودند پس از رحلت ابتدا به وسيله علي(ع) و بعد از ايشان به وسيله? ديگران به انجام رسيد.
مطلب آخر اين است كه مؤلف در بيانِ مردود دانستن وقوع تحريف به وسيله خليفه سوم از جمله چنين نظر دارد كه اگر عثمان در صدد تحريف بود قطعاً علي(ع) كه درباره بيتالمال و ثروتهاي عمومي تا آنجا حساسيت به خرج ميداد كه فرمود: «به خدا سوگند اگر ببينم كه به وسيله?بيتالمال زنان را تزويج و كنيزان را خريداري نمودهاند بازپس خواهم گرفت و به بيتالمال عودت خواهم داد»،57 و در نتيجه «اگر تحريفي در قرآن واقع ميگرديد، در اين مورد قهراً همين روش را پيش ميگرفت و آن را به حالت اوّلي بر ميگردانيد»؛58 در اينجا نيز واقعيت همين است و اگر پيش از عثمان، خليفه اوّل يا دوم يا هر فرد ديگري قصد تحريف قرآن را داشت هم وظيفه امامت و رهبري آن حضرت ايجاب ميكرد كه در برابر چنين اقدام ناستودهاي واكنش نشان دهد، و هم وظيفه? هدايت و ارشاد ايشان حكم ميكرد كه به عنوان يك مسلمان و صحابه پيامبر(ص)، در برابر كم و زيادي آيات سكوت نكند و آن را به صورت اوّلي خود برگرداند.
به تعبير علامه طباطبايي:
علي(ع) با اين كه خودش پيش از آن قرآن مجيد را به ترتيب نزول جمعآوري كرده بود و به جماعت نشان داده بود و مورد پذيرش واقع نشده بود، و در هيچ يك از جمع اوّل و دوم وي را شركت نداده بودند، با اين حال هيچگونه مخالفت و مقاومت به خرج نداد و مصحف داير را پذيرفت و تا زنده بود حتي در زمان خلافت خود دم از خلاف نزد.59
اين خود بهترين دليل است كه قرآن جمعآوري شده? پس از رحلت پيامبر(ص)، دقيقاً همان قرآن تدوين شده? زمان پيش از رحلت، و دوره? حيات پيامبر(ص) است.
9. كاربرد لفظ كتاب در حديث ثقلين از جمله دلايل مؤلف فقيد البيان در تأييد جمع زمان پيامبر(ص) و ردّ نظر مخالف است. به اعتقاد ايشان از حديث ثقلين مي توان چنين نتيجه گرفت «كه قرآن در زمان خود رسول خدا(ص) تدوين و جمعآوري شده بود»60 و به صورت «چيز موجود و جمعآوري شدهاي كه قابل امانت گذاشتن باشد وجود داشت… زيرا قرآني كه در سينهها باشد و يا در لوحههايي پراكنده و تختهپارهها و استخوانهاي متفرق نوشته شده باشد كتاب ناميده نميشود و معمولاً كتاب آن را گويند كه داراي وجود واحد شخصي و صورت مجموعهاي داشته باشد. نوشتههاي پراكنده و قطعه قطعه كتاب ناميده نميشود.»61
گرچه اين مطلب در كتابهاي ديگري نظير تاريخ قرآن دكتر راميار، تحت تأثير نظريات البيان به عنوان يكي از دلايل جمع قرآن در دوره? پيامبر(ص) به كار رفته است؛ اما به نظر نميرسد دليل قانعكنندهاي در تأييد عقيده? فوق باشد، زيرامي توان گفت: اوّلاً مراد از كتاب در همه? موارد استعمال اين واژه ضرورتاً به معناي نوشته? ميان دو جلد نيست، بلكه كتاب به معناي مكتوب يعني نوشته شده كاربرد گستردهاي دارد، چنانكه درباره? احاديث نيز چنين است و برخي نوشتههاي حديثي كه در بردارنده? چند روايت بوده اصطلاحاً كتاب خوانده شد و مثلاً گفتهاند: «له كتاب» يعني نوشتهاي دارد كه حاوي چند حديث است.62
بنابراين ميتوان گفت: «هر نوشتهاي را از آن جهت كتاب مينامند كه حروف و كلمات در آن گرد هم آمدهاند، و قرآن را هم بدين جهت كتاب ناميدهاند كه انواع آيات و قصص و احكام در آن گرد هم آمده است.»63 از اين رو نمي توان به طور قطع نتيجهگيري كرد كه منظور از واژه? كتاب در حديث ثقلين حتماً معناي معروف آن است بلكه مي توان گفت منظور پيامبر(ص) اين است كه همان وحي الهي كه در اوراق و صحايفي نوشته شده، و در خاطر شما ثبت گرديده، يادگار الهي است كه بايد در حفظ و حراست از آن كوشا باشيد و من آن را به عنوان امانت نزد شما باقي ميگذارم.
ثانياً بعيد نيست كه اطلاق لفظ كتاب بر قرآن به اعتبار آينده و «ما يكون» باشد نه به خاطر «ما كان» و يا آنچه كه هماكنون است. چنانكه مؤلف «حقائق هامة حول القرآن» كه به نظر ميرسد تا حدود زيادي تحت تأثير آرا و نظريات البيان قرار دارد و از طرفداران جمع دوره? پيامبر(ص) است، در اينباره مينويسد: «در زمينه? جمع قرآن در زمان پيامبر گرامي(ص) امام شرفالدين استدلالي دارد مبني بر اينكه لفظ كتاب از ديرباز بر قرآن اطلاق ميشده است، در حالي كه الفاظ تا زماني كه مكتوب نشود و به رشته? تحرير در نيايد كتاب ناميده نميشود. پس اطلاق لفظ كتاب بر قرآن، پس از نوشتن آيات بوده و اين امر نشان ميدهد كه قرآن در عصر نزول نوشته شده است.
ولي ما نميتوانيم اين نتيجهگيري را بپذيريم؛ زيرا چه بسا گفته شود كه اطلاق لفظ كتاب از سوي خداوند بر قرآن به اين جهت بوده كه بعد از نزول تدريجي، و تكميل شدن همه? آيات آن مجموعهاي مكتوب پديد آيد، و اطلاق كتاب بر قرآن به اعتبار آينده? آن باشد نه فعليت آن. بنابراين بعيد نمينمايد كه خداوند بدين اعتبار كلمه? كتاب را به كار برده، و سپس اين استعمال به عنوان يك اصطلاح در ميان مردم رواج يافته، بدون اينكه قرآن را نوشته باشند.»64
ثالثاً اين حديث به قرآن موجود و معروف ميان مسلمانان اشاره دارد و ضرورتاً به معناي تدوين مصحف نيست. بلكه مراد از آن ميتواند اين باشد كه من اين آيات و سوري را كه نزد شما معهود و شناخته شده است، اعم از اينكه در كتابت باشد يا در حافظهها ثبت شده باشد، در بين شما به امانت نهاده ام. در نتيجه آنچه قطعي است اين است كه پيش از رحلت، همه? قرآن از سوي پيامبر(ص) دريافت و به مسلمانان ابلاغ شده است.
به علاوه روح كلي حاكم بر حديث ثقلين اين است كه پيامبر(ص) ميفرمايد: من درباره? قرآن كوچكترين قصوري انجام ندادهام، بلكه به وظيفه? خويش به طور كامل عمل كردهام و پس از اينكه قرآن را از جانب خداوند دريافت كردم، به طور كامل و دقيق به شما رساندم، پس اين يكي از دو امانت من است كه نبايد در حق آن كوتاهي كنيد. اين سخني است كه درباره? عترت هم صادق است. يعني وقتي حضرت ميفرمايد: عترتم را بعد ازخود در بين شما به امانت نهادهام، چه عترت را احاديث آن حضرت بدانيم و يا اهل بيت ايشان، يا هر دو؛ هرگز به اين معنا نيست كه احاديث حضرت تماماً جمعآوري شده و در مجموعه يا مجموعههايي گرد آمده است، و يا همه? اهل بيت حضرت و تمامي ائمه يك جا حاضر بودهاند تا اطلاق عترت بر آنها صحيح باشد. لحن كلام حضرت عدم انفكاك اين دو، و جداييناپذير بودن قرآن و عترت است. اما اينكه قرآن بر طبق اين حديث، حتماً به شكل مصحفي در دوره? پيامبر(ص) تدوين شده است يا نه؟ مطلبي است كه الفاظ حديث درصدد بيان آن نيستند و آنچه را هم كه موافقان استنباط كردهاند صحيح به نظر نميرسد.
به علاوه چنانچه پيش از اين هم اشاره كرديم عدم تدوين قرآن در يك مصحف در زمان پيامبر(ص) هيچ محذور عقلي و نقلي ندارد و ضرري هم به جايي وارد نميكند، زيرا پيامبر(ص) جاي آيات و سور را مشخص كرده بودند و پس از رحلت كه تصميم به تدوين مصحف گرفتند هيچكس درباره? نظم آيات و سورهها سخني نگفت. بلكه قضيه فقط «مابين الدفتين» بوده است. يعني نظم و ترتيب قرآن يك امر قطعي و مورد قبول بوده است كه جاي بحث و بررسي نداشت. نهايت كاري كه صورت گرفت تدوين قرآن در يك مصحف، و جمع وحي الهي در ميان دو جلد بوده است.
10. مؤلف درباره? جمع عثمان مينويسد:
جاي ترديد و شك نيست كه عثمان در دوران خويش، قرآن را جمعآوري نموده است؛ ولي نه به آن معنا كه سورهها و آيات قرآن را در يك مصحف تدوين كند و از پراكندگي به صورت مجموعه واحد دربياورد، بلكه بدين معنا كه او تمام مسلمانان را در قرائت يك قاري مخصوص، جمع و متّحد نمود.65
ايشان در اين زمينه تا آنجا پيش ميروند كه عمل عثمان را شايسته هرگونه تقدير دانسته چنين ميفرمايند:
«آري اين اقدام وعمل عثمان شايسته بود و لذا مورد انتقاد هيچ يك از مسلمانان واقع نگرديد»66
و سرانجام اين كه «روش عثمان در اين مورد جاي ردّ و انكار، و مورد خدشه و ايراد نيست.»67 اما درباره? جمع خليفه اوّل اينگونه ميفرمايند:
كيفيت جمعآوري قرآن از مسايلي است كه طرفداران تحريف آن را در اثبات تحريف قرآن دستاويز خود قرار دادهاند و از آن سوء استفاده ميكنند… آنان در جمعآوري قرآن چنين ميپندارند كه قرآن با دستور ابوبكر جمعآوري گرديد.68
با در دست داشتن چنين روايتهايي كه جمع قرآن را تا به دوران خود پيامبر(ص) و اوّلين روزهاي نزول قرآن پيش ميبرد چگونه ميتوان پذيرفت كه قرآن بعد از پيامبر اكرم(ص) به وسيله? ابوبكر و يا افراد ديگر جمعآوري شده باشد؟ و چگونه مي توان ابوبكر را نخستين كسي دانست كه در دوران خلافتش قرآن را جمعآوري نموده است؟ و اگر اين نظريه و گفتار را بپذيريم ايراد ديگر نيز پيش ميآيد، و آن اينكه ابوبكر چرا به عمر زيد بن ثابت مأموريت داد كه آيات را از ورقپارهها و تختهها و از سينههاي مردم جمعآوري كنند اما به عبدالله بن مسعود و معاذ و ابي كه در آن زمان زنده بودند، اين مأموريت را نداد؟69
و پس از بيان شدت اهتمام پيامبر(ص) و صحابه آن حضرت به قرآن مينويسد:
خواننده ارجمند! آيا با اين اهتمام فوقالعاده ميتوان ادعا نمود كه جمعآوري قرآن تا دوران خلافت ابوبكر به تأخير افتاد، و ابوبكر در جمعآوري قرآن به شهادت و نظارت دو نفر احتياج پيدا نمود؟70
و سرانجام اين كه:
خلاصه? تمام آنچه در فصول مختلف اين بخش تا به اينجا گفته شد اين است كه نسبت دادن جمعآوري قرآن به خلفا و دوران بعد از پيامبر(ص) يك امر موهوم و پندار غلط و بياساس است كه با قرآن، سنت، اجماع و عقل مخالف ميباشد… اگر قبول كنيم كه قرآن را ابوبكر در دوران خلافتش جمعآوري نموده است، كيفيت اين تدوين آنچنانكه در اين روايات آمده است مسلماً دروغ است.71
گرچه نگارنده خود بر اين باور است كه جمع قرآن در طي مراحلي به انجام رسيده است و يكي از مراحل آن، همان است كه در دوره? خليفه اوّل انجام شد؛72 اما اينك در صدد اثبات آن و ارايه? دلايل اين مدعا نيست. آنچه در اينجا مطرح است تأييد جمع قرآن پس از رحلت پيامبر(ص) يا ردّ آن نيست، بلكه بررسي اين مسأله است كه اگر جمع زمان عثمان ـمعناي توحيد مصاحفـ به گونهاي است كه به تعبير مؤلف جاي هيچگونه ترديد و شكي باقي نميماند، به چه انگيزهاي بايد جمع پيش از آن، و در زمان خليفه? اوّل از اساس باطل و دروغ باشد؟ اگر واقعاً دلايل محكم و متقني در ردّ اين جمع ارايه شود، بيترديد همگان ملزم به پذيرش آن خواهند بود؛ اما آنچه در البيان در اين زمينه آمده ـچنانچه با برخي موارد آشنا شديمـ نمي تواند صد در صد قانع كننده باشد. البته ـچنانچه پيش از اين هم اشاره كرديمـ در اين حقيقت تلخ، ترديدي نيست كه تعصبات فرقهاي و مذهبي در بسياري از مباحث علوم قرآني، و از جمله در مسأله? تاريخ جمع قرآن دخالت داشته است و گروهي پيوسته سعي بليغ داشتهاند كه با مستمسك قرار دادن موضوع جمع قرآن به دست خلفا، فضايلي براي آنان مطرح كنند و احياناً اضطرابها و آشفتگيهايي كه در پارهاي روايات مشاهده ميشود، ناشي از اين انگيزه باشد؛ اما نميتوان و نبايد به دليل اين انگيزه? نامقدس به انكار اصل واقعيتي اقدام كرد كه تاريخ و حديث در اثبات آن كمترين ترديدي باقي نگذاشته است.
حتي اگر جمع قرآن در دوره? پيامبر(ص) در يك مصحف را بپذيريم، به گواهي مدارك متعدد حديثي و تاريخي باز هم نميتوان جمع پس از رحلت، و انجام اقداماتي در زمينه? قرآن در دوره? خلفا را منكر شد؛ زيرا با فرض تناقض بسياري از روايات، قدر متيقن آن را نه تنها نميتوان ناديده گرفت؛ بلكه برعكس معاني و مضامين آن به گونهاي است كه به راحتي با هم قابل جمع و سازشاند. پس چرا بسياري از روايات را به اين دليل كه باعث سوءاستفاده گروهي بوده است از حجّيت و اعتبار ساقط كنيم؟ به عنوان نمونه به اين كلام مؤلف توجه شود كه در مقام ردّ روايات ميفرمايد: در دوران ابوبكر چه كسي متصدي جمعآوري قرآن بود؟!
روايت اوّل و دوازدهم ميگويند متصدي و مباشر جمعآوري قرآن زيد بن ثابت بوده است، ولي روايت چهارم ميگويد متصدي اين كار خود ابوبكر بوده، و تنها از زيد بن ثابت اين درخواست را نمود كه به صحيفهها و كتيبههاي جمعآوري شده نگاه كند، و از روايت پنجم و غير آن در ميآيد كه زيد بن ثابت و عمر متصدي اين عمل بودهاند [پس اين روايات با هم معارضاند و در نتيجه از اعتبار ساقط ميشوند].73
ولي آيا واقعاً چنين است؟ آيا طرح روايات ترجيح دارد يا جمع و سازش آن؟ بر هيچكس پوشيده نيست كه اين روايات با هم معارض نبوده و به آساني با هم قابل جمعاند. به اين معنا كه پيشنهاددهنده عمر بود، مجري زيد بن ثابت، و عامل اجرا خليفه اوّل. بنابراين ميتوان با اين توجيه، تعارض ابتدايي ميان روايات را برطرف كرد و مضامين آنها را پذيرفت.
در خاتمه تذكر اين نكته ضروري است كه چنانچه اشاره شد نگارنده هرگز در صدد اثبات جمع زمان خلفا نيست. و اگر واقعاً دلايلي در ردّ آن ارايه شود بدون ترديد خواهد پذيرفت. سخن در اين حقيقت است كه با تكيه بر دلايل مذكور نميتوان جمع پس از رحلت پيامبر(ص) را به طور كلي منتفي دانست. صواب اين است كه بگوييم جمع قرآن مراحلي داشت. اوّلين مرحله آن حفظ و به خاطر سپردن بوده است؛ مرحله? دوم كتابت و نگارش قرآن در ابزارها و وسايل نگارش آن دوران بوده است؛ مرحله? سوم نظم و ترتيب آيات و سور بوده است كه اين هر سه مرحله به طور كامل در زمان حيات پيامبر(ص) و به دستور شخص آن حضرت به انجام رسيده است. مرحله? چهارم دوره? مصحفسازي و گردآوري قرآن در يك مجموعه و مابين الدفتين بود كه اين كار به دلايلي، از جمله نزول مستمروحي، در دوره? پيامبر(ص) امكانپذير نبود و پس از رحلت ايشان، آن هم به وصيت حضرت به انجام رسيد. بدين معنا كه در ابتدا علي(ع) اقدام به جمع قرآن و انجام سفارش و وصيت پيامبر(ص) نمود، اما چون خليفه وقت مايل بود كه اين اقدام شايسته به نام ايشان باشد، از پذيرش قرآن علي(ع) امتناع ورزيد و خود به جمع قرآن ـبا آب و تابهاي فراواني كه در اينباره در روايات آمده استـ در يك مصحف نمود. سپس در دوره? عثمان براي جلوگيري از اختلاف قرائات، همه? مردم را بر قرائت واحدي متّحد كردند و آن را مرحله? توحيد مصاحف نام نهادند.74
در پايان براي مؤلف فقيد البيان رضوان و غفران الهي و علوّ درجات از خداوند بزرگ طلب ميكنيم و براي همه? خادمان ساحت قدس قرآن آرزوي توفيق روزافزون داريم.
1. مجله? نور علم، ش47، ص70.
2. اين كتاب تأليف قرآنپژوه بزرگ معاصر، حضرت آيتاللّه معرفت از شاگردان برجسته? مرحوم خويي است كه پيوسته از ايشان با عنوان «سيدنا الاستاذ الامام الخويي دام ظله» و «سيدنا الاستاذ دام ظله» ياد ميكند. بنگريد: التمهيد2/52، 80 و 277؛ صيانة القرآن/ 66، 71، 80، 122 با اين همه، در پارهاي موارد، از جمله در بحث جمع قرآن، به نقد ديدگاههاي استاد خود ميپردازد كه در ادامه بحث بدان اشاره خواهد شد.
3. قرآنپژوهي/654. دور از انصاف خواهد بود كه اگر از تاريخ قرآن مرحوم ابوعبداللّه زنجاني كه در زمره? نخستين كتابهاي تاريخ قرآن معاصر است نامي به ميان نيايد. يادش گرامي و روانش شاد باد. در اينباره بنگريد:بينات، ش20، ص42 ، 43.
4. مجله? نور علم، ش47، ص70، نيز بنگريد: بيان در علوم قرآن، 1/30.
5. هر چند اين تفسير، آنگونه كه مورد خواست و آرزوي مؤلف فقيد البيان بود به نگارش در نيامد و در همان جلد اوّل متوقف شد؛ اما همين يك جلد منتشر شده، به همراه جلسات تفسيري و قرآني ايشان سبب گرديد كه بُعد تفسيري و قرآنپژوهي مؤلف در جنب ساير ابعاد فقهي، اصولي، رجالي و … تا آن اندازه برجسته و شاخص شود كه رهبر فرزانه انقلاب در پيام تسليت خويش به مناسبت درگذشت مؤلف از ايشان با عنوان «مفسّر نوآور» ياد كند و اين چنين بفرمايد: «ايشان در بسياري از علوم اسلامي رايج در حوزههاي علميه از اساتيد مسلّم و كمنظير به حساب ميآمد. فقيهي بزرگ، و اصولياي عميق، و مفسّري نوآور، و رجالياي صاحب مكتب و متكلمي زبردست بود.» مجله نور علم، ش47، ص99.
6. معجم رجالالحديث، 22/18، 19، به نقل از مجله نور علم، ش47، ص62.
7. بيان در علوم قرآن، 1/23.
8. همان، 11.
9. اضواء علي السنّة المحمّدية / 221 ، 222.
10. التمهيد، 1/222.
11. پژوهشي در تاريخ جمع قرآن /224 ، 225.
12. بيان در علوم و مسايل كلي قرآن، 1/309.
13. همان/352.
14. همان/353 ، 354.
15. همان/309.
16. همان/353، 355.
17. همان/362.
18. همان/346.
19. همان/352 و 362.
20. تاريخ قرآن /212.
21. بنگريد: الميزان، 10/111؛ قرآن در اسلام / 160،161؛ التمهيد، 1/218؛ قرآنپژوهي /20ـ 24؛ تاريخ قرآن، زنجاني /45؛ مناهل العرفان، 1/240.
22. قرآن در اسلام /162؛ نيز بنگريد: بحارالانوار، 92/74ـ77.
23. تفسير صافي، 1/24، نيز بنگريد: بحارالانوار، 92/51؛ التمهيد، 1/219؛ الصواعق المحرقة /197 و 332؛ آلاءالرحمان، 1/18؛ تاريخ قرآن، زنجاني /45؛ قرآن در اسلام /162.
24. درباره? قرآن علي(ع) بنگريد: بحارالانوار، 92 /41 ، 42 و 92 /51 ، 52؛ آلاء الرحمان، 1/18؛ پژوهشي نو درباره? قرآن كريم/ 139ـ144؛ الاتقان،1/72؛ مناهل العرفان، 247/1.
25. بيان در علوم و مسايل كلي قرآن، 1/319.
26. همان/ 354.
27. همان.
28. آلاءالرحمان، 1/18.
29. بيان در علوم و مسايل كلي قرآن، 1/350.
30. همان/353.
31. همان/350.
32. اگر درباره? نام راوي سهوي از سوي مترجمان صورت نگرفته باشد و يا اشتباهي در چاپ پيش نيامده باشد بايد گفت ممكن است پيامبر به عبدالله بن عمر نيز چنين سخني فرموده باشد؛ اما آنچه در اين مورد صحيح است و در بسياري از كتابها آمده اين است كه راوي اين سخن عبدالله بن عمرو بن العاص است نه عبدالله بن عمر بن خطاب. بنگريد: مقدمتان في علوم القرآن /27؛ پژوهشي نو درباره? قرآن كريم / 28،29، در كتاب اخير منابع متعدد سخن عبدالله بن عمرو را از مآخذ معتبر اهل سنت ذكر كرده است.
33. بيان در علوم و مسايل كلي قرآن، 1/351.
34. قانون تفسير /146.
35. ملاصالح مازندراني، تعليقه بر شرح اصول كافي، 11/34.
36. بيان در علوم و مسايل كلي قرآن، 1/351.
37. همان/346.
38. همان.
39. همان/346ـ349.
40. همان/346.
41. التمهيد، 1/220ـ224.
42. همان/222.
43. قانون تفسير /149.
44. بيان در علوم و مسايل كلي قرآن، 1/353.
45. التمهيد، 1/222؛ نيز در اينباره بنگريد: قانون تفسير /145ـ149.
46. بيان در علوم و مسايل كلي قرآن، 1/354ـ359.
47. همان/354.
48. همان/357، تفصيل منابع اين سخن زيد را بنگريد در:پژوهشي نو درباره? قرآن كريم /77.
49. قانون تفسير /146.
50. البرهان، 1/235؛ الاتقان، 1/57.
51. تاريخ قرآن /61.
52. بيان در علوم و مسايل كلي قرآن، 1/359.
53. مقدمه? تفسير منهج الصادقين، 1/4.
54. بيان در علوم و مسايل كلي قرآن، 1/361.
55. همان /307ـ314.
56. همان /307،308.
57. همان /312.
58. همان /313.
59. قرآن در اسلام /165.
60. بيان در علوم و مسايل كلي قرآن، 1/309.
61. همان /353،354.
62. بنگريد: رجال شيخ /440؛ قاموسالرجال، 1/48؛ الذريعة، 2/125؛ كليات في علمالرجال /460؛ اعيان الشيعه، 1/140.
63. پژوهشي در تاريخ جمع قرآن كريم /25.
64. پژوهشي نو درباره? قرآن كريم /96،97.
65. بيان در علوم و مسايل كلي قرآن، 1/362.
66. همان /363.
67. همان.
68. همان /335.
69. همان /353.
70. همان /359.
71. همان /362.
72. اين عقيده برگرفته از نظريه برخي از علماي بزرگوار شيعه است. بنگريد:الميزان، 12/171ـ176؛ قرآن در اسلام /160،161؛ التمهيد، 1/220ـ222؛ تاريخ قرآن، زنجاني /45؛ قرآنپژوهي /20ـ24.
73. بيان در علوم و مسايل كلي قرآن، 1/347.
74. در اينباره بنگريد: الميزان، 12/171ـ176؛ بيان در علوم و مسايل كلي قرآن، 362/1،363؛ التمهيد، 1/276ـ290؛ قرآن در اسلام /163،164؛ پژوهشي نو درباره? قرآن كريم /108ـ110؛ تاريخ قرآن، راميار /407ـ488؛ قرآن پژوهي /24؛ تاريخ جمع قرآن كريم /20؛ پژوهشي در تاريخ جمع قرآن /221 ،222؛ مقدمه تفسير آلاءالرحمان، 1/18؛ مقدمه تفسير صافي، 1/24، 35؛ مباحث في علوم القرآن /128.